درست مثل ماهی قرمزی که ماهیگیران با تور به ساحل کشیده اند. او از کجا می دانست که آنها چه آرزویی داشتند، که او بلوند می شد. با این حال، او همچنین باید آرزوی دوم خود را محقق می کرد - اجازه دادن به آنها در تمام شکاف هایش. من فکر می کنم او به آرزوی سوم خود نیز خواهد رسید - مکیدن ماشین! بنابراین اکنون او باید کمی بیشتر از پدربزرگ افسانه در خشکی بماند. چون انگار دوست داره مکیدن و قورت دادن رو هم دوست داشته باشه!
بالاراما| 29 چند روز قبل
برای اینکه جوجه راضی شود، باید همیشه او را بکشند. او باید احساس کند که یک زن است و به بالا خزیده است. و اگر مرد یا شوهر فراموش کند چوب دیگری پرتاب کند، شروع به تکان دادن می کند. در اینجا نیز، قرار گرفتن، شادی را به خانواده بازگردانده است.
سرگئی| 47 چند روز قبل
وای چه مادر دیدنی، پسر خوش شانس. خانواده مدرن و بدون عقده، پسر مادر را از پشت گرفت و دهانش را روی خروسش گذاشت. خنده دار است که چگونه بابا تقریباً آنها را دریافت کرد، و مادر و دیک دیگر بدون توقف گونه او را می گیرند.
خیلی دوست دارم فیلمبردار شوم.
درست مثل ماهی قرمزی که ماهیگیران با تور به ساحل کشیده اند. او از کجا می دانست که آنها چه آرزویی داشتند، که او بلوند می شد. با این حال، او همچنین باید آرزوی دوم خود را محقق می کرد - اجازه دادن به آنها در تمام شکاف هایش. من فکر می کنم او به آرزوی سوم خود نیز خواهد رسید - مکیدن ماشین! بنابراین اکنون او باید کمی بیشتر از پدربزرگ افسانه در خشکی بماند. چون انگار دوست داره مکیدن و قورت دادن رو هم دوست داشته باشه!
برای اینکه جوجه راضی شود، باید همیشه او را بکشند. او باید احساس کند که یک زن است و به بالا خزیده است. و اگر مرد یا شوهر فراموش کند چوب دیگری پرتاب کند، شروع به تکان دادن می کند. در اینجا نیز، قرار گرفتن، شادی را به خانواده بازگردانده است.
وای چه مادر دیدنی، پسر خوش شانس. خانواده مدرن و بدون عقده، پسر مادر را از پشت گرفت و دهانش را روی خروسش گذاشت. خنده دار است که چگونه بابا تقریباً آنها را دریافت کرد، و مادر و دیک دیگر بدون توقف گونه او را می گیرند.